♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ خدا کند انگور ها برسند جهان مست شود تلوتلو بخورند خیابان ها به شانه ی هم برسند رئیس جمهور ها و گدا ها مرز ها مست شوند برای لحظه ای تفنگ ها یادشان برود دریدن را کارد ها یادشان برود بریدن را قلم ها آتش را آتش بس بنویسند خدا کند مستی به اشیاء سرایت کند پنجره ها دیوار را بشکنند وبرای چند لحظه دنیا مست شود از صلح ودوستی عید باشد همه جا و همه وقت
oOoOoOoOoOoO محال است مصاحبه تلویزیونی خواننده های لس آنجلسی را ببینی و یک نفر از آنها دلش برای ایران تنگ نشده باشد من که پیش خودم میگفتم همه ی این حرفها تظاهر است ، مگر می شود وسط آن همه زرق و برق و خوشی ، وسط خیابان های سنگفرش شده و تمیز با یک برگر مک دونالد آدم دلش بگیرد حتما مخشان پاره سنگ برداشته است ، مگر می شود آدم دلش برای این ترافیک های سنگین ، هوای آلوده و شهر های ساده تنگ شود آخر چه چیز اینجا دلتنگی دارد که از آن سر دنیا بیایند اینجا ، هوس اینجا را بکنند اما با خودم گفتم شاید دلشان حلیم داغ ساعت ۶ صبح بخواهد ، یا یک مشت نخودچی کشمش که مادربزرگ بریزد توی جیبشان ، بخواهند کنار جاده شمال لواشک بخرند ، شاید دلشان کرسی شب یلدا بخواهد نه درخت کریسمس ، گفتم شاید قرمه سبزی های فرنگ هرچقدر هم خوب باشد به دهانشان مزه نمی کند شاید از سیگار های فیلتر دار خسته شده اند ، نفسشان دود سنگین می خواهد بهمن می خواهد تیر می خواهد گفتم شاید دلشان جا مانده است شاید عشقشان را جا گذاشته اند oOoOoOoOoOoO
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ یک روز کوله بارم را می بندم و از این شهر ، فاصله می گیرم دور می شوم از تکرار عبور می کنم از خیابان های بی نشان و می روم تا مقصدهای نامعلوم تا اقیانوس های آرام و جزایر ناشناخته تا قله های بلند ، دشت های وسیع ، جنگل های سبز تا قطب های بی نهایت دور روزی کوله بارم را به تلافیِ تمامِ ماندن ها ، می بندم و می روم
○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ما به اندازه ی یک چشم بهم زدن زنده ایم به اندازه بی اندازه ای !! پس اصلا مهم نیست که رویایی باشیم در دنیای شلوغ واقعیت بگذاریم آنهایی که دلشان میخواهد در آفتاب خرداد گرما زده ی واقعیت شوند و ما از لذت بارشی رویایی خیس خییس ،خیابان های شهرمان را راه برویم مهم نیس یک روز از تمام روز هایمان که معلوم نیست اصلا چند روز است در زیر آبشاری راه برویم که اصلا نیست دیوانگی جرم نیست بخشی از زندگیست ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ خوب یادم نیست چندساله بودم تنها بخاطر دارم یک روز در هیاهوی این زندگی ناگهان به دو چشم مشکی و نافذ برخوردم که از آن به بعد آن دو تیله ی مشکی رنگ تمام دنیای من شدند خوب به یاد دارم اولین بار که دیدمش با چشمان مشکیش و یک لبخند که از صورتش محو نمیشد خیره شد بهم و گفت جانم بفرمایید؟ تا آن زمان از انسان های زیادی "جانم بفرمایید" شنیده بودم ولی انگار جنس این یکی فرق داشت آنقدری ناب بود که وقتی شنیدم مانند مسخ شده ها چشم از او برنداشتم و با لکنت حرفمو گفتم از آن روز زمان زیادی میگذرد آنقدر زیاد که من در کوچه پس کوچه های این شهر بجای او چند تار موی سپید لابلای موهایی که حسرت انگشتان او به دلشان مانده یافتم من دیگر هیچ جای این شهر را پیدا نکردم که بروم آنجا زل بزنم به جانانم و او به من از همان " جانم بفرمایید "های همیشگی اش تحویل بدهد و من بشوم شبیه دخترکی که شیرین ترین شراب دنیارا چشیده من بزرگ شدم ؛ عوض شدم ؛ عاقل شدم اما عشق او نیز در وجودم بجای اینکه از بین برود با من قد کشید و هرروز بزرگ و بزرگ تر شد هنوز به عادت آن روزهایم در دفترچه ای که لای ورقهایش گلبرگ گل سرخ است چوب خط میکشم برای دیدنش آن زمان عاشق جاهای آرام بودم تا بنشینم و ساعتها بدون هیچ دغدغه ای به او فکر کنم اما امروز ساعتها در خیابان های شلوغ پرسه میزنم به امید پیدا کردن یک نگاه آشنا آری چشمانش مشکیست ، همرنگ چشم هزاران نفری که هرروز از کنارم عبور میکنند اما چه کسی میتواند مانند او نگاهم کند؟ نمیدانم سرانجام قصه ی این عشق گم شده چه میشود؟ اما خوب میدانم روزی میرسد که دخترم از من میپرسد مادر بنظرت عاشقانه ترین جمله ی دنیا چیست؟ و من با چشمانی به اشک نشسته میگویم جانم بفرمایید؟ و او به اینهمه دیوانگی من میخندد خوب میدانم روزی فراموشی هم که بگیرم همه کسم را هم از یاد ببرم چیزی در اعماق وجودم فریاد میزند من کسی را دوست داشته ام
..♥♥.................. تنهایی همیشه این نیست که کسی را نداشته باشی تا عصر ها شماره تلفنش را بگیری و دعوتش کنی به قدم زدن و همه ی خیابان های شهر را وجب به وجب کنارش قدم بزنی،تنهایی همیشه این نیست که کسی نباشد تا صبح ها به امید صبح بخیرش بیدار شوی و او بشود انگیزه زندگی ات،تنهایی همیشه نداشتن این آدم ها نیست گاهی تنهایی یعنی هیچکس نباشد تا کلید خانه را برایش زیر گلدان بگذاری
قبل از وجود خنک کننده های امروزی مانند یخچال، مردم روسیه و فنلاند با انداختن قورباغه داخل شیر از فاسد شدن آن برای مدت طولانی جلوگیری می کردند *~~~~~~~~* شاید باور نکنید که در قلب اروپا شهری هست، که مردمانش خودشون رو ایرانی تبار میدونند اهالی شهر «یاسبرین» در «مجارستان» که بعنوان نماد تیز هوشی شناخته میشن و به اینکه اجدادشون ایرانی و از شهر یزد بودند افتخار میکنن اهالی این شهر، حدود ۸۰۰ سال پیش به دلیل حمله مغولها، از ایران به مجارستان کنونی مهاجرت کردند *~~~~~~~~* بر اساس برخی اسناد کارگرانی که در ساختن اهرام مصر فعالیت میکردهاند از پیاز به عنوان غذای اصلی استفاده میکردند. نشانههایی که از پیاز در مقبرهٔ رامسس چهارم پیدا شده، پیاز حتی در تدفین مصریها نیز استفاده میشده است. گلادیاتورهای رومی به ماهیچه های خود، پیاز میمالیدند تا آنها را محکم کنند، در قرون وسطی اروپا پیاز چنان اهمیتی داشت که مردم برای پرداخت اجاره و حتی هدیه عروسی از آن استفاده میکردند *~~~~~~~~* مسجد چوبی نیشابور، اولین مسجد چوبی مقاوم در برابر زلزله در جهان میباشد شکل ظاهری آن به صورت کشتیای وارونه بر زمین است در ساخت این مسجد، 40 تن چوب استفاده شده است *~~~~~~~~* 🔸پایان قرن 16 جراحی ممنوع اعلام شد پاپ معتقد بود در روز رستاخیز قطعات بدن نمی توانند یکدیگر را پیدا کنند هزاران نفر با این تصمیم پاپ مردند بلکه اجزای بدنشان در روز رستاخیز گم نشود *~~~~~~~~* در عصر یخبندان در بریتانیا، از کاسه های سر انسان به عنوان ظرف استفاده می کردند نمونه از این ظرف ها در خاکبرداری از غاری در بریتانیا کشف شده است *~~~~~~~~* در مومیایی های بدست امده از مصر باستان هیچ اثری از دندان های خراب مشاهده نشده که تعجب دانشمندان را در پی داشته مصریان از 3500 سال پیش از دندان مصنوعی و ایمپلنت نیز استفاده کرده اند *~~~~~~~~* خیام خارج ایران بسیار مشهورتر از خود ایران است یکی از دهانه های ماه و سیارک 309 به افتخار او «عمر خیام» نامگذاری شده؛ در سراسر جهان نوشیدنیها، هتل ها و خیابان ها به نام وی است *~~~~~~~~* قدیمیترین عروسکهای جهان ک اسباب بازی فرعون مصربودند رابشکل مومیایی درمقبره معروف توتنتخامون کشف کردند ک قدمت۳هزارساله دارند دلیل این مومیایی کردن عجیب ناشناخته است *~~~~~~~~* کلاه درایران قدیم غیراز جنبه تزئینی نشانی ازشغل ، نژاد ، و طبقه اجتماعی بوده است تاج (یکپارچه،باز،بسته) مخصوص پادشاهان و دیهم، سبک،کلاهراسته، دستار ،باشلق (شبیه کلاخود) و کلاه نمدی بین افراد قبایل رایج بوده است *~~~~~~~~* جالبه بدونید در گذشته به میدان تجریش میگفتند گُوگَل گُو به لهجه شمیرانی یعنی "گاو" و گَل یعنی "گَله" الان هم یک کوچه در میدان تجریش به همین نام وجود داره. *~~~~~~~~* - ایرانیان باستان کودکان خود را در دادگاه ها حاضر میکردند تا دادرسی را به چشم بینند و با اصول داوری و اجرای عدالت آشنا شوند و از رشوه گیری و دزدی و تصرف در مال دیگران خودداری كنند *~~~~~~~~* رسم قرار دادن شمع روی کیک به یونانیان باستان بازمیگردد، آن ها باور داشتند که دود ، افکارشان را به سمت خدا می برد *~~~~~~~~* چهارصد میلیون سال پیش به خاطر متفاوت بودن مدار چرخش زمین و خورشید، هر روز 22 ساعت بود و هر سال بیشتر از 400 روز داشت *~~~~~~~~* نام شرکت مزدا برگرفته از نام اهورا مزدا خدای ایرانیان باستان است دلیل این نامگذاری علاقه بنیان گذار آن به اهورا مزدا بوده که در سایت کمپانی مزدا نیز به این موضوع اشاره شده است *~~~~~~~~* مالیات در مصر باستان بر اساس سطح آب رود نیل قرار داده میشد اگر سطح آب بالا بود، برداشت محصول زیاد ميشد و در نتيجه مالیات نیز زیاد میشد *~~~~~~~~* در سال 2008 ، یکی از کاربران سایت 4chan یک جوک درباره ی نحوه ی مرگ استیو جابز توسط سکته ی قلبی منتشر کرد بعد از انتشار آن ، اطراف رسانه های اجتماعی پرسه زد و دید که سرمایه ی شرکت اپل حدود 5 میلیارد دلار بخاطر آن جوک سقوط کرد *~~~~~~~~* شامپو در سال ۱۸۸۲ اختراع شد، و در ابتدا مردم آن را مانند صابون مصرف میکردند. بالاخره در سال ۱۹۰۸ در روزنامه های شهر نیویورک آموزش استفاده از شامپو چاپ شد *~~~~~~~~* ريشه "همبرگر" به قرن 19 در هامبورگ آلمان بازميگردد كه گوشت گوساله اى را در سیر و پیاز و نمک و فلفل میخواباندند سپس به شکل ورقه استیک در می اوردند اين كلمه در اصل همان "هامبورگر" است * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * *ghalb_sorati* دلاتون شاد و لباتون خندون **♥**
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ باران داری با کشورم چه میکنی؟ ما آب را برای آبادی میخواستیم، نه ویرانی، حواست هست؟ آمدی و همه چیز را به هم ریختی؟ آمدی و آسمان را به زمین دوختی بی انصاف؟ صدایِ ترس و اضطرابِ این مردمِ خسته از درد، برای لحظه ای هم تنت را نلرزاند؟ صدایِ آهِ کوچه و خیابان هایِ دلشکسته ی سرزمینم را نشنیدی؟ کاش میدانستی ما آنقدر رویِ لطف و مهربانی ات حساب کرده ایم که نه سدهایمان برای روزهایِ خشمِ تو محکم بود، نه رودخانه هایمان وسیع، نه مدیریت هایمان بحرانی ما فقط بعد از شکسته شدن، هشدار میدهیم و کار که از کار گذشت، دنبالِ چاره میگردیم کاش میدانستی این مردم چقدر بی پناهند و کمی منصفانه تر میباریدی آهسته ببار باران اینجا هیچ چیز سرِ جای خودش نیست که یا غرقِ سیلاب میشویم، یا لب هایمان از تشنگی ترک بر میدارد
*********◄►********* فکرش را بکن روزی برسد که تو درکنار من دست دردستم قدم برداری درهمین کوچه پس کوچه ها وخیابان هایی که به دروغ میگویند تومال من نمیشوی خرامان خرامان قدم برداریم و توبرایم حرف بزنی و من گوش فرادهم به سَمفونی زیبایی که از حنجره ات خارج میشود وبا نگاهم غرق شوم در موج موهای مشکیت همانجا زمان متوقف شود من باشم و تو و خیابانی که تنها شاهد عشق ماست *********◄►*********
دو دقیقه پیش
در حال حاضر هنوز بخش چت راه اندازی نشده است
دو دقیقه پیش
یکمی صبور باش عزیزکوم درستش موکونیم
دو دقیقه پیش
تست برای پیام طولانی چند خطی
خط دوم
خط سوم